کتاب آموزش خط میخی فارسی باستان
چهار حرف و، ز، ر، و ک. این کلمه در تمرینهای قسمت چهارم هم بود که باز هم با قاعدهی فتحهی نهان خوانده میشود vazraka
این واژه در فارسی امروز «بزرگ» تلفظ میشود. و تبدیل شده به ب و ک تبدیل شده به گ. کمی هم صدای واژهها عوض شده. این عوض شدن صداها در طول زمان قواعد و قوانینی برای خودش دارد که اسمش را میگذارند قواعد آوایی. با دانستن این قواعد آوایی (که خیلی هم مفصلاند) میشود گفت که فلان کلمهی فارسی امروزی احتمالا در زمان داریوش و خشایارشا چطور تلفظ میشده؛ یا واژهای که زمان هخامنشیان وجود داشته رد پایش را در کدام واژههای امروزی گذاشته.
۳-
این واژه هم در تمرینهای قسمت چهارم بود و تابلو است که خوانده میشود Auramazdā.
این سه واژه با یکدیگر میشوند baga vazraka Auramazdā یعنی «خدای بزرگ اهورامزدا» یا ادبیتر بخواهیم بگوییم «بغ بزرگ اهورامزدا»
۴-
خوانده میشود hya و معنی میدهد «که». از نظر دستوری «موصول» به حساب میآید.
۵-
این کلمه آخر خط شکسته و قسمت دومش در خط بعد (خط دوم) نوشته شده. قرار بود تا وقتی به «واژهجداکن» نرسیده باشیم، واژه را ادامه بدهیم، پس این واژه خوانده میشود imām. احتمالا نمیتوانید حدس بزنید چه معنی میدهد و فکرتان به جاهای «خیلی بیربط» میرود. ولی اگر کرد بودید حدس زدنش برایتان راحتتر بود. واژه معنی میدهد «این». (بعضی از کردها برای اشاره به نزدیک میگویند ima)
۶-
خوانده میشود būmim. این همان «بوم» است که فردوسی میگوید: «که مازندران شهر ما یاد باد/ همیشه بر و بومش آباد باد» البته آن موقع معنیاش میشده «زمین». دقت کردید که هر دو کلمه به im ختم شدهاند؟ این قضیه نکتهی دستوری دارد که بعدا به آن میپردازیم.
۷-
خوانده میشود adā. فعل است به معنی «ساخت» یا «کرد». البته دقیقتر بخواهیم بگوییم میشود «داد» به همان معنی که در «خداداد» و «بغداد» آمده. کمی قدیمتر فعل «دادن» معنی «آفریدن» داشته است.
فعلهای فارسی باستان خیلی داستان دارند که میماند برای بعد.
فعلا پس یک جملهی کامل خواندیم: «بغ بزرگ اهورامزدا، که این زمین را آفرید»!
دو جملهی بعدی هم خیلی شبیه این است و راحت میشود خواند…
۸- تکراری است. همان hya به معنای «که»
۹-
قرار شد که این جمله هم شبیه قبلی باشد. وقتی imām معنی بدهد «این» لابد avam هم معنی میدهد «آن»! (باز هم اگر کرد بودید راحت حدس میزدید!)
۱۰-
کلمهی شش حرفی ولی بسیار سادهی بعدی هست asmānam. وقتی اهورا مزدا در جملهی قبلی «این زمین» را آفرید، قاعدتا در این جمله باید «آن آسمان» را آفریده باشد دیگر!
۱۱- همان فعل adā به معنی «آفرید»
پس تا اینجا شد «بغ بزرگ اهورا مزدا، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید»
بعد از زمین و آسمان نوبت چیست؟
بعله! انسان! البته به گفتهی شاه هخامنشی، «مرد»!
۱۲- hya به معنای «که»
۱۳-
همان واژهای که باید معنی «مرد» بدهد، خوانده میشود martiyam.
نوع : pdf
نوع نگارش : فارسی
تعداد صفحات : 15
تعداد جلد : 1
دیدگاه ها